دریافت لباس زندانی سیاسی مجاهد خلق بهمن موسی پور توسط خانواده اش پس از اعدام بهمن
براى ديداربا خانواده بهمن موسى پور به خانه پدرومادرش درخيابان پيروزى تهران رفتم. بهمن پسردايى من، دانشجوى آخر رشته پزشكى دانشگاه تهران بود. او درسال 59 براى كمك به مجروحان جنگ ايران وعراق به آبادان كه صحنه جنگ بود رفته بود. 8 ما آنجا بودكه دستگير شده بود. اتهام او اين بود كه توپزشك هستى اما به لحاظ فكرى به گروه مجاهدين نزديك هستى به همين جهت او را دستگيركردند. بهمن دوسال درسلول هاى انفرادى زندان اهوازبود. اوبارها به خواهرش كه به ملاقاتش رفته بود گفته بود وقتى بمباران زياد مى شد ما صداى انفجارها ولرزش زندان را براسراصابت بمب يا موشك به پالايشگاه نفت يا .... حس مى كرديم. مسولين زندان خودشان ازصحنه فرار مى كرده به سنگر ميرفتند اما ما را بى دفاع درمقابل بمباران مى گذاشتند. بخاطر بمباران ممكن بود كه بمب به زندان هم اصابت كند وما كشته بشويم البته براى آنها مهم نبود. درآذر67 كه ديگر قتل عام قطعى شد ومن درگورستان آقا سيد مرتضى درلاهيجان محل گور جمعى زندانيان سياسى را ديدم، ازاعدام بهمن هم خبردارشدم. به همين جهت نزد خواهربهمن رفتم. دقايقى درحال خانه شان روى مبلى نشس