شاعر مردمي محمد صفري شرفشاده



محمد صفری شرفشادهی در سال 1340 در روستای شرفشاده، در چند کیلومتری شهرستان لاهیجان واقع در استان گیلان دیده به جهان گشود.
 تحصیلات ابتدایی را در همان جا طي كرد و از دوره راهنمایی روانه شهرستان لنگرود شد.
محمد از سنین کودکی شعر میگفت و عموما به زبان محلی گیلکی، اشعارش را میسرود.
 در زمان نوجوانی که مصادف با حوادث سال 57 بود وارد فعالیت های سیاسی شد.
 محمد علاقه زيادي به ادبیات داشت  وبا شاعرا ن منطقه ارتباط هنرى داشت.
پس ازمدتى پاسخ مسا‌‌ئل سياسي و اجتماعي ايران را در مجاهدين يافت وبه آنها پيوست.
در سال 1360 برای اولین باردرلنگرود دستگیرشد.
درسال 62 به همراه تعدادى ازدوستان خود به اوين و سپس به زندان قزلحصار منتقل شد.
 حاجداوود رحمانى رييس زندان قزلحصار، آنجا را به يك شكنجه گاه مدرن با استاندارد رژيم خميني تبديل كرده بود.
 ورود به قزلحصار، ميدان آزمايشي مهم، براي محمد بود
آن چيزي كه هميشه درمحمد مي ديدم چهره بشاش وخنده روي اوبود
اوكه قدي بلند وچشماني ريزداشت، هموار تبسمي برلب داشت.
خيلي اوقات شعر گيلگي مي خواند من هميشه تصور مي كردم شعر شاعران ديگر است.
اما بعد از اصرارزياد كه شعر متعلق به چه كسي است، گفت كه خودم سرودم.
داوود رحماني رييس زندان قزلحصار، مبدع بسياري ازشكنجه هاي ضد انساني بود.
اوحداكثر فشاررا براي انهدام جسمي وروحي زندانيان سياسي اعمال مي كرد.
يكي ازشكنجه هاي هميشگي ،حاج داوود، سرپا نگه داشتن زندانيان درمكاني به نام زير هشت بود.
آنجا بچه ها را 24 ، 48 و حتي 72 ساعت سرپا نگه مي داشتند كه عنصر مقاومت را درآن زنداني وديگر 
زندانيان بشكنند.


محمد ،هم بارها بدليل مقاومت خود به زير هشتمنتقل شده بود واغلب تا 48 ساعت چشم بند زده سرپا بود.
وقتي كه برمي گشت تمام پايش ورم كرده بود وتا دوروز نمي توانست راه برود يا بايستد اما شوخ طبعي اش را فراموش نمي كرد.
بطور واقعي ازميدان آزمايش شكنجه هاي حاج داوود، همواره موفق بيرون مي آمد.
محمد مي گفت:
«سرپا ايستادن وزماني كه ازپشت لگد مي زنند خيلي سخت است ودرد دارد، اما هربارتنبيه مي كنند بيشتر احساس مي كنم كه راه ما درست است.»
سه ماه پس ازآزادي ، به قصد پيوستن به مجاهدين، تصميم به خروج ازكشور گرفت.
به اين جهت با سه نفرازدوستانش كه قبلا با هم زندان بوده ومدتي بود رها شده بودند تصميم خود را درميان گذاشت.
محمد به همراه دوستانش، محمد رضا نيكفر،محمدرضاشريعتي، قاسم ناطقي با هدف خروج ازكشورازلنگرود خارج شدند.
آنها تصميم داشتند براي ادامه مبارزه با رژيم خميني به مجاهدين بپيوندند.
من محمدسفري ، قاسم ناطقي، محمد رضا نيك فر ومحمد رضا شريعتي را درخرداد 65 درزندان مالك اشتر لاهيجان ديدم
آنها دريك سلول بودند وبا زندانيان ديگر قاطي نكرده بودند.
اين تيم چهارنفره دركرمان،درهتلي كه درآن مستقر شده بودند دستگيرشدند.
محمد ودوستانش قصد داشتند كه ازطريق زاهدان ازكشورخارج شده به پاكستان بروند وسپس ازآنجا به مجاهدين بپيوندند.
محمد پس از يك محاكمه فرمايشي  به هفت سال به زندان محکوم شدن.
 او دو سال از دوره محکومیت خود را طي كرده بود که در قتل عام سال 67 به همراه ديگر ياران خود سربدارشد.
درآخرین یادداشتی که به عنوان وصیت نامه به خانواده اش سپرد شعری از مولانا بود
ای آفتاب حسن برون آ دمی زابر                         کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

رژيم خميني با سفاكيت تمام  تلاش كرد نام  امثال محمد را پنهان کند، اما نام‌آورترین قهرمانان تاریخ معاصر ایران‌اند.
مزارهایشان را مخفی کرده‌اند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایران‌اند
سال‌هاست بر سر دار رفته‌اند، اما سرود سرخ آزادی بر زبان آنها جاری است



نظرات

  1. در قزلحصار مدتي با او بودم ميزان اعتقاد او به مبارزه با رژيم را مي دانم
    هميشه بودن با او مايه افتخار من بود

    پاسخحذف

  2. دادخواهى از خون شهداى راه آزادى حق هر ايراني است براي احقاق آن قيام كنيم
    چابهار #همدان #بابل #قزوين #لاهيجان@massacre #جنبش_دادخواهی

    پاسخحذف

  3. پيام شهيدان مقاومت ايران درعزم ما براي بركندن بنياد جنايت رژيم خامنه اي همچون آتشي فروزان است
    جنبش_دادخواهی #ایران @massacre_67

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد