رضا ومسعود امين نماينده نسل جوان بپاخاسته آستانه اشرفيه



رضا ومسعود امين نماينده نسل جوان بپاخاسته آستانه اشرفيه
پس از 5سال زنداني بودن درزندانهاي مختلف به بندي فرستاده شدم كه اغلب زندانيهاي آن، نيروهايي بودن كه دردوسال گذشته دستگير شده بودند.
وقتي ديدم كه جوانان زيادي  بعد ازسال 60 افراد جديدي به مخالف با رژيم برخاسته اند خوشحال بسيار شدم.
اصلا تصوري نداشتم كه وضعيت دربيرون اززندان چطور بوده؟
رضا 19 ساله و مسعود امين 17 ساله بودند كه دستگيرشدند.
آنها به همراه دهها نفردرسال 64 به اتهام حمايت و كمك مالي وپشتيباني از مجاهدين درآستانه  اشرفيه دستگير شده بودند.
رضاعليپور 16 ساله، عيسي حسين پور 16 ساله ، موسي حسين پور 19 ساله ،پدرحسين پور61 ساله،پرويز دليلي 16 ساله ازكساني بودند كه به عنوان هواداران جديد مجاهدين دستگيرشدند.
سركوب عريان مردم، شكنجه واعدام جوانان، پاسخ هر خواسته مردمي با گلوله باعث شد كه جوانان زيادي بعد از مقطع 60 به مبارزه با رژيم روآوردند.
مسعود ورضا ازنسل جوان مردم آستانه اشرفيه بودند.
علاوه بر مسعود ورضا، حميد دليلي، پرويزدليلي ، رضا عليپور كه از بستگانشان بودند نيزدرهمين بند بودند.
آن چيزي كه دراين دوجوان برجسته بود، شوق آموزش ويادگيري اصول وپايه هاي مبارزاتي دراين جوانان بود.
به اين جهت آنها خيلي علاقه مند به يادگيري سرود هاي مجاهدين شدند.
همچنين دوست داشتند بدانند كه مجاهدين در5 سال مبارزه بعد از سال 60 دربيرون وبخصوص دا خل زندان چطور مبارزه مي كردند.
من هم اطلاعات وتجربيات خودم را به آنها منتقل مي كردم، ازشنيدن مبارزه بچه هايي كه آنها مي شناختند بسيارانگيزه مي گرفتند.
انتخاب مبارزه وكنارزدن همه مواهب دنياي معمول زندگي در وجود رضا ومسعود  بسيار بارز بود.
رضا ومسعود  تلاش داشتند كه روزانه خودشان را بيشتر درعناصر مبارزاتي بياميزند.
تلاش زيادي مي كردند كه خود را با برنامه هاي عمومي بند ازجمله ورزش درساعات هواخوري ، شنيدن اخبارو آموزش سرود البته بصورت خصوصي منطبق كنند.
آن چيزي كه درآنها خيلي انگيزه ايجاد كرده بود شهادت بهمن افرازه بود.
«بهمن پس ازعمليات هاي مختلف ومجازات تعداد زيادي ازشكنجه گران دردرگيري درسراوان رشت محاصره شد.
او پس ازبه پايا ن رسيدن گلوله هايش درحالي كه درمحاصره پاسداران بود، نارنجك كشيد وخود به شهادت رسيد وتعدادي از مزدوران را هم به هلاكت رسانيد».
به رضا 10 سال  ومسعود 7 سال حكم زندان داده بودند بدون اينكه كار مشخصي كرده باشند.
دربهمن 66 بند يك ودو زندان مالك اشترلاهيجان را، تفكيك كردند.
بعد ازماهها كه درانفرادي بودم مرا به بند منتقل كردند.
ساعتي بعد ديدم كه رييس اطلاعات زندان، نماينده دادستاني كه ونماينده اي از قسمت بازجويي ،براي تفكيك زندانيان به بند آمدند.
آنها اسامي 16 زنداني را خوانده وبه جاي ديگر منتقل كردند.
بعد مشخص شد كه اين جدا سازي براي اعدام زندانيان سياسي بود كه از مرداد 67 آغازشد.
درتاريخ 7 مرداد تعداد 60 زنداني سياسي را اززندان لاهيجان به زندان رشت منتقل كردند.
رضا و مسعود نيز جززندانيان انتقالي بودند.
درتابستان 67 اين دوبرادر نيزجزمبارزان نسل جديدي بودند كه دررشت سربدارشدند
آنها درابتداي جواني راه رهايي جوانان ،پدران، مادران را در نبرد با رژيم سفاك خميني ديدند
رضا ومسعود برغم سن كم وتجربه بسياركم درمبارزه، اما به آرمان خود وفادار ماندند.
خون شهيدان قتل عام 67  خود بالاترين سند، دینامیزم و انگیزه برای دادخواهي است ، آنانكه كه به هيبت كاذب  جلاد، پوزخند زده وشرافت ومرگ را درمقابل كرنش و سكوت در مقابل رژيم پليد خميني رسم خود كردند.
اينك قريب به سه دهه ازاين بزرگترين قتل عام بعد ازجنگ جهاني دوم ، عزم ها رامصمم تر كرده وقاتلان دليرترين فرزندان مردم ايران را بايد به پای عدالت و میز محاكمه بين المللي بكشانيم.






نظرات



  1. جنايتكاران ازهردوباند حاكم نظام پس مانده خميني بايد پاسخگوي جنايات وقتل عام زندانيان سياسي باشند
    #ايران۶۷#جنبش_دادخواهی #تابستان۶۷ #خاوران #حقیقت۶۷

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد