مجيد مهدي زاده اهل آستانه اشرفيه درقتل عام 67 در رشت حلق آويز شد



مجيد مهدي زاده اهل آستانه اشرفيه درقتل عام 67 در رشت حلق آويز شد.

مجيد مهديزاده اولين بار در سال 1360 درشهر آستانه اشرفيه دستگير شد. پس از سه ماه او را به زندان سپاه لاهيجان بردند.
مجيد پس از چند ماه دريك دادگاه 2 دقيقه اي به 2 سال زندان محكوم شد. بعد از پايان حكم با فاصله كوتاهي از زندان لاهيجان آزاد شد.
مجيد بعد از برگشت به شهرش در آستانه اشرفيه تلاش كرد كه بتواند دوستان قديمي اش را پيدا كند. او مي خواست كه به فعاليت سياسي ادامه دهد. در زماني كه سركوب و دزدي و جنايت رژيم جامعه را همچون چتري در بر گرفته بود او وظيفه خود را مبارزه با مسببين اين وضعيت مي ديد. درسالهاي 61 و 62 درگيريهاي زيادي كه بين مجاهدين و  پا سداران درشهر بوقوع پيوسته بود.
درشهر آستانه اشرفيه هم رژيم، تعدادي از زندانيان سياسي از جمله: حسين ملكي، حسن ربيعي، اسماعيل هاشمي.... را كه از هواداران فعال مجاهدين و در زندان لاهيجان بودند را اعدام كرده بود.
درشهر يك جو امنيتي حاكم كرده بودند و مجيد هنگام خروج از خانه اغلب تحت كنترل قرار داشت به همين دليل تصميم گرفت كه درشهرهاي ديگر به فعاليت ادامه دهد.
او به شهرهاي مختلف از جمله رشت، لاهيجان، لنگرود و رودسر ميرفت كه بتواند ازطريق دوست وآشنايي به مجاهدين وصل شود.
سرانجام درسال 64 دو نفر را پيدا كرد كه هوادار مجاهدين درلنگرود  بودند. ازطريق آنها تلاش كرد به مجاهدين وصل شود.
او مدتي با آنها كار كرد اما در پاييز 64 مجددا در شهر لنگرود دستگير شد.
مجيد را ابتدا به سپاه لنگرود برده چند روز آنجا نگه داشتند. سرانجام به زندان لاهيجان منتقل كردند جايي كه سال 62 از آنجا آزاد شده بود.
مجيد را به انفرادي منتقل كرده و مورد بازجويي قرار دادند.
او مدتي درآنجا بود وروزانه هم بازجويي مي شد. درانفرادي يك زنداني ديگر را نزد او آوردند. او هم وضعيت خود را كه كجا دستگير شده و هوادار مجاهدين بوده است را به مجيد گفت.
مجيد بعد ازمدتي به او اعتماد كرد و مقداري شرح رابطه ها وكارهايي را كه بعد از وصل  مجدد به سازمان مجاهدين  كرده بود را به اوگفت.
مجيد به من گفت:« اين بزرگترين خطاي من بوده است اعتماد كردن به كسي كه آنرا نمي شناسي اشتباه است، او هم همه حرفهايم را به بازجويان اطلاع داد. او يك فرد نفوذي اطلاعات بود.
مجيد گفت بعد از اين موضوع، تازه بازجويي اصلي ام شروع شد. تا آنموقع من قبول نكردم كه بخاطر كارسياسي درلنگرود بودم، آنها هم اطلاعاتي از من نداشتند. اما الان توسط خود من به اطلاعاتي در مورد فعا ليت هايم دسترسي پيدا كردند.
من تلاش كردم كه به شكلي آنها را نفي كنم وبگويم همينطوري به ا وگفته بودم اما ديگر دير شده بود.
پس ازمدتي مجيد را به دادگاه بردند و او را به 10 سال زندان محكوم كردند.
 در ابتداي سال 65 او را از انفرادي ساختمان زندان جديد لاهيجان به بند 2 همان ساختمان، كه عمومي بود بردند.
 من مجيد را با اين چهره ديدم، جواني 24 ساله ، متفكر با تبسم پنهان، آرام، كم صحبت و وفادار به مسيري كه آمده، ديدن انساني با چنين ويژگيهايي برايم جذاب بود.
«مجيد تعريف مي كرد كه باتوجه به جو سياسي آستانه اشرفيه نمي توانستم كاركنم، فعاليت  درلنگرود كه مرا نمي شناختند راحت تر بود».
مدت سه ماه با هم در آن بند بوديم سپس من به انفرادي منتقل شدم. 5 ماه بعد كه به بند برگشتم كمتر از سه ساعت ديگر، بخشي زيادي از بچه هاي بند را به جاي ديگر منتقل كردند.
مجيد هم جزو كساني بود كه به بند يك منتقل شد.
هفته اول اسفند 66 من هم به بند يك كه  مجيد به آنجا فرستاده شده بود منتقل شدم. چند روزي بيشتر آنجا نبودم روز 10 اسفند66 براي آخرين بار مجيد را ديدم و مجددا به انفرادي منتقل شدم.
بعدا دربيرون از زندان، با يكي از بچه هايي كه بعد از اعدام هاي 67 آزاد شده بود صحبت كردم  گفت كه:
«در 27 تير 67 كه خميني بدليل ضعف در جنگ با عراق و شكست هاي مستمر در جبهه هاي جنگ، قطعنامه 598 سازمان ملل را پذيرفت و به آتش بس تن داد. دوروز پس از آن تمامي امكانات ارتباطي با بيرون از بند و سلول ها قطع شد.
يعني تلويزيونها را از بندها جمع كردند، ازدادن روزنامه جمهوري اسلامي را كه روزانه مي آمد خودداري كردند. ملاقات ها قطع شد. هواخوري لغو شد. معلوم بود كه يك طرحي دربرنامه شان است كه مي خواهند اجرا كنند اما نمي دانستيم چيست؟.
پس از آن اغلب زندانيان سپاه لاهيجان را به زندان رشت منتقل كردند.
ديگر پس از آن ما هيچ اطلاعي از سرنوشت آنها نداشتيم، تعدادي از ما كه در بند دو بوديم به بند يك منتقل شديم نفرات ديگر هم از جاهاي ديگر به بند يك منتقل شدند چون زندان تقريبا خالي شده بود.
همه بچه هايي را كه مقاوم بودند را به زندان رشت منتقل كردند. سپس كه قتل عام هاي  67 شروع شد دسته دسته زندانيان رشت را هم اعدام كردند كه مجيد هم جزء قتل عام شدگان 67 بود.
خميني با قتل عام زندانيان سياسي در سال 67، فكرمي كرد كه تهديد اصلي خود، كه زندانيان سياسي مقاوم هستند را براي هميشه مهار كرده است.
اما تاريخ نشان داد كه آنها درانگيزه نسل جديد جوانان بپاخاسته زنده گشتند.
آري شهيدان قتل عام 67 دروجدان تاریخی ملت ایران، سوگند مجسم وفاداری به‌آزادی شدند، و تاریخ ایران را با اسطوره تسلیم‌ناپذیری خود، روشنایی و امید بخشیدند.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد