محمود ميمنت ازشهداى قتل عام 67 تهران



محمود ميمنت ازشهداى قتل عام 67 تهران
محمود ميمنت درپاييز60 در تهران دستگير شد
اوبعد ازدستگيري به زندان اوين منتقل شد و بلافاصله زيربازجويي رفت.
بازجويان از او رد ديگر دوستانش را كه با آنها كار مي كرد مي خواستند
محمود مي گفت من هوادارساده اي بودم وكسي را نمي شناختم.
محمود دانشجوي سال اول دانشگاه بود.
اوهرروز زيرفشاربازجويي بود بازجويان اطلاعات خاصي از محمود نداشتند اما مي خواستند زير فشار از محمود اطلاعات كسب كنند.
پاها وپشت او تامدتي بدليل ضربات كابلي كه مي خورد متورم بود اما محمود ازدادن هرگونه اطلاعات به دشمن دريغ مي كرد.
محمود گفت من آنقدر درسازمان يادگرفتم كه اسرار مرا به دشمن ندهم، آنقدر ايمان دارم كه درمقابل فشار وشكنجه هاي دشمن دوام بياورم.

مدت كوتاهي بعد ازدستگيري محمود،برادراو  مسعود ميمنت را كه دانش آموزبود دراوين اعدام كردند.
سرانجام اورا به بيدادگاه برده و به4 سال زندان محكوم كردند.اواخرسال 61 محمود به زندان قزلحصار فرستاده شد.
خميني براي بزيركشيدن عنصر پايداري درزندان، زندانهاي قزلحصار، اوين را با هزاران شكنجه گر، پركرده بود.
اين طرح خميني بود كه قدرت مبارزه را درزندان بشكند وبا دادن حكم هاي زياد به زندانيان سياسي دوهدف را دنبال مي كرد.
اول اينكه: با آزاد نكردن زنداني مانع وصل جوانان به سازمان هاي انقلابي شود كه بتواند جنبش مقاومت را ضعيف كند.
دوم: با شكنجه هاي مختلف جسمي رواني ،قدرت مقاومت زنداني سياسي را منهدم كند.
به اين ترتيب زنداني را اگر توانست به خدمت خودش دربياورد كه بتواند درشكستن زندانيان مقاوم استفاده كند.
اگرهم نتوانست با بردن به انفرادي وفشارهاي سيستماتيك اورا منفعل كند كه خطري براي رژيم نداشته باشند حتي زماني كه آزاد مي شوند.
«دربهمن 62 داوود رحماني رييس زندان قزلحصار گفته بود كه شما را درزير هشت (1) نگه مي داريم كه آنقدرضعيف شويد كه اگر هم يك روز بيرون از زندان رفتي همه اش به فكر دوا ودرمان خودت باشي ونتواني به سازمانت وصل شوي».
داوود رحماني سوگلي خميني درقزلحصار بود او تلاش مي كرد كه آخرين شيوه هاي شكنجه را دربياورد.
يكي ازشكنجه هاي رايج او زيرهشت بردن وسرپا نگه داشتن زندانيان بود.
محمود اززندانيان بسيار مقاومي بود كه بارها براي تنبيه بمدت 24 ساعت يا 48 ساعت درجنب اتاق رييس زندان سرپا نگه داشته بود .
مواقعي كه محمود را براي انتقال به  توالت  درراهروي بند جابجا مي كردند  درسلول مجرد بوديم و محمود را مي ديديم.
 پاهايش بشدت ورم كرده بود وبسيار بسختي راه ميرفت اما تلاش مي كرد هنگام عبور ازجلوي سلول لبخند بزند.
هدف داوود رحماني حتي براي انتقال زنداني به توالت اين بود كه ديگر زندانيان پاهاي متورم شده او را ببينند و بترسند اما محمود با روحيه مقاومت خود اين ترفند دشمن را مي شكست.
محمود دربهار سال 64به زندان گوهردشت منتقل شد. هدف دشمن اين بود كه درقزلحصار نتوانست محمود را بشكند درگوهردشت به هدف خود برسد.
اما مجاهدي كه انتخاب كرده كه درهروضعيتي به مقاومت خود با دشمن ادامه دهد هيچ مكاني وفشار دشمن نمي تواند او را بزانو درآورد.
4 سال حكم محمود به پايان رسيده بود اما  او را بدليل روحيه مقاومت درمقابل پاسداران وشكنجه آزاد نمي كردند.
بارها از اوخواستند كه با توجه به اينكه حكم تو تمام شده بيا مصاحبه تلويزيوني كن كه فورا آزاد شوي اما محمود اين خواسته دشمن را پس مي زد.
محمود را 4 باربراي اين كارتحت فشار قراردادند اما او حاضربه مصاحبه نشد گفت براي چه بايد مصاحبه كنم شما نزديك 5 سال مرا بيگناه درزندان نگه داشتيد.
تير سال 65 محمود را  از، زندان گوهردشت به زندان اوين منتقل كردند. محمود  مدتي آنجا زنداني بود، سرانجام درتير 65 بعد از گذشت يكسال از پايان محكوميتش  اززندان اوين آزاد شد.
محمود ازهمان روزهاي اول آزادي، دنبال خروج ازكشور و پيوستن به دوستان خود درسازمان مجاهدين بود.
او تعدادي ازدوستان خود را پيدا كرد و مي خواست به كمك آنها ازميهن درزنجير خميني خارج شود.
درابتداي سال 66 محمود درفرودگاه مهرآباد دستگير مي شود. از او خبري به خانواده اش نمي دهند.
تا اينكه معلوم شد در قتل عام 67، محمود به همراه هزاران زنداني مجاهد ومبارز به عهد خود به مبارزه تا آخر با دژخيمان خميني وفادار ماند وسربدارشد.
خون شهيدان قتل عام 67  بالاترين سند، دینامیزم و انگیزه برای دادخواهي است.
 آنانكه كه به هيبت كاذب جلاد، پوزخند زده وشرافت ومرگ را درمقابل كرنش و سكوت در مقابل رژيم پليد خميني، رسم خود كردند.



(1) زيرهشت مكاني كه زندانيان را براي شكنجه بيشتر ميبرند ،غذاي او را نصف كرده ، تمام وقت سرپا نگه مي دارند، درحالت ايستاده مانع خوابيدن او درطول شب مي شوند با زدن لگد به پا  وكمر زنداني...






نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

سياوش آذرمي شهيد خندان لاهيجان در زمان اعدام