ميرزمان هجرتى شهيد قتل عام از آستانه اشرفيه



ميرزمان هجرتى شهيد قتل عام از آستانه اشرفيه


زمان هجرتى  درسال 1338 در آستانه متولد شد پس از اخذ ديپلم در مغازه مواد غذايي و ساندويچي پدر مشغول به كار شد. يكي از دبيران دبيرستان آستانه اشرفيه حسين ملكى بود او هوادار فعال مجاهدين بود، زمان هم به واسطه آشنايي با او، با سازمان مجاهدين آشنا شد. كم كم او با تعدادى ديگري ازهواداران مجاهدين درشهر آشنا شد و اين آشنايي به دوستي با آنها و نهايتا به حمايت او از مجاهدين انجاميد.موقعيت مغازه پدر كه درجاي خوبي از شهر قرار داشت باعث مي شد كه بسياري از هواداران نيز به آنجا رفت و آمد كنند. اين باعث شد كه زمان، بعنوان هوادار مجاهدين زودتر شناخته شود. عوامل رژيم و چماقداران آن هم متوجه شدند كه زمان ضد ارتجاع است و از سازمان مجاهدين حمايت مي كند. زمان در تابستان سال 60 توسط سپاه پاسداران آستانه اشرفيه، به اتهام هواداري از سازمان مجاهدين دستگير شد. او را به بازداشتگاه سپاه آستانه اشرفيه بودند. سه ماه آنجا زنداني بود. پس از آن به زندان سپاه لاهيجان منتقل شد. ميرزمان پس از مدتي در يك بيدادگاه فرمايشى كه كمتر ا ز 5 دقيقه طول كشيد به 2 سال زندان محكوم شد.او تا پايان حكم زندان خود در زندان سپاه لاهيجان زنداني بود. از او خواستند كه تعهد دهد كه ديگر از مجاهدين حمايت نكند زمان قبول نكرد وگفت كه براي چه تعهد دهم من كه جرمي مرتكب نشدم.مدتي ديگر او را دربازداشت نگه داشتند اما دشمن نهايتا مجبور شد كوتاه بيايد و او را آزاد كردند.زمان پس از آزادي به شهر خود برگشت و در مغازه پدرى شروع به كار كرد.سال 61 و بعد از آن مجاهدين در شهر آستانه فعاليت هاي زيادي انجام دادند. زمان وقتي آزاد شد مي شنيد كه واحد هايي از مجاهدين درشهر كارهاي مختلفي انجام مي دهند واين به او خيلي دلگرمي مي داد. در تابستان 62 و 63 هسته هاي مختلفي از نسل جديد جواناني كه به مجاهدين پيوسته بودند فعاليت هايي را عليه رژيم آغازكردند. سال 64 زمان با تعدادي از آنها آشنا شد. او سپس مجددا شروع به فعاليت سياسي عليه رژيم كرد. او 5 ماه با گروهي كار مي كرد اما سرانجام اين گروه ضربه خورد. زمان هم پس ازمدتي مجددا دستگير شد.پس از آن هسته هاي مختلفي در شهر دستگير شدند. اين دستگيري بدنبال ورود صدها نيروي اطلاعاتي و امنيتي بود كه از تهران به گيلان و آستانه گسيل شده بودند.فعاليت هاي گروههاي مختلف مجاهدين پاسداران ونيروهاي امنيتي محلي را دچار وحشت كرده بود. آنها از مركز درخواست كمك كردند. ابتدا از سپاه پاسداران گيلان خواستند كه نيروي كمكي براي ضربه زدن و دستگيري هواداران مجاهدين بفرستند. آنها اين كار را كردند اما موفق نشدند به همين جهت از وزارت اطلاعات و سپاه مركز درخاست كمك كردند.زمان و تعداد زيادي از هواداران نسل جديد مجاهدين و بخشي از كساني كه قبلا مجاهدين را مي شناختند دستگير شدند.آنها توسط نيروهاي وزارت اطلاعات شكنجه مي شدند، كه بتوانند از فعاليت ها و طرح هايشان اطلاعات كسب كنند. زمان 4 ماه در انفرادي بود.سپس به دادگاه برده شد و به او حكم 10 سال زندان دادند. پس ازمدتي به بند منتقل شد. در بند بسياري از دوستاني كه با آنها كار مي كرد يا آشنا بود حضور داشتند.من زمان را در بهمن سال 65 در بند 2 ساختمان جديد زندان سپاه لاهيجان ديدم.من قبلا او را نمي شناختم و دردستگيري سال 60 كه درزندان لاهيجان بود او را نديده بودم. هنگام ورود به بند آنها چيزي كه خيلي مرا جذب كرد چهره خندان زمان بود. او هميشه هنگام صحبت مي خنديد، از اين ميزان روحيه و شاد بودن او درشگفت بودم. مدت كمي بود كه حكم 10 سال زندان را به او ابلاغ كرده بودندزمان بيماري استخواني داشت و از ناحيه كمر هم درد مي كشيد، اما هرموقع به هواخوري مي رفتيم تلاش مي كرد كه حتما فوتبال بازي كند.به او گفتم آيا بازي فوتبال برايت سنگين نيست گفت چرا به من فشار مي آورد اما پاسداران مي خواهند در خود فرو رويم، فرسوده شويم بنابر اين تلاش مي كنم بازي كنم.معلوم بود كه پشت آن خنده ها، فقط ويژگي فردي نبود اين فهم او از مبارزه با دشمن بود.بدليل آشنايي اش با مواد غذايي و درست كردن غذاها كه به طبع شغل او هم بود سعي مي كرد كه با حداقل غذا و امكانات زندان غذاي خاص درست كند. مثلا مي گفت پيتزا درست مي كنم. سس مايونز درست مي كنم درصورتيكه امكانات درست كردن سس خيلي كم بود.كمبود غذا، كيفيت پايين غذا و حتي كم بودن حجم غذا وسيله فشار و شكنجه براي زنداني بود. زمان با توجه به اين ترفند دشمن سعي مي كردكه چيزي به امكانات غذايي شان اضافه كنند.زنداني سياسي مقاوم، براي مبارزه خود هدف دارد بسياري از كارها كه در دنياي معمولي، ارزش خاصي ندارد اما در بستر مبارزه در زندان، خود وسيله نبرد با دشمن است.محيط زندان عرصه كشمكش دائم بين زنداني و زندانبان است.زندانبان، بازجو، شكنجه گران، تمام هدفشان شكستن زنداني سياسي و تسليم كردن او است.اين زنداني سياسي است كه تصميم مي گيرد آيا دشمن را شكست دهد ياخير.زندان محيط جمعي است بنابر اين كسي كه با تمام توان خود مي رزمد قدرت مقاومت ديگر زندانيان را نيز بالا مي كشد.
روحيه جنگندگي در ورزش در درست كردن سس كه حتي تخم مرغ هم نبود، در ايجاد برنامه تفريحي درشب كه فضاي جمعي تر ايجاد مي كرد  بارز بود. اينها از نشانه هاي مقاومت زنداني درمقابل طرح دشمن، براي انهدام روحيه زنداني سياسي است.دراوسط سال 66 من از بند يك خارج شدم وديگر زمان را نديدم. بعد ها فهميدم كه او را به بند يك منتقل كردند و اوايل مرداد 67 به زندان مركزي استان در شهر رشت منتقل كردند.زمان در بزرگترين قتل عام زندانيان سياسي بعد از جنگ جهاني دوم در سال 67 حلق آويز شد.او كه در مقابل رذالت ودنائت دشمن كه درخواست تسليم را داشت ايستادگي را انتخاب كرد و جان خود را براي اين انتخا ب خود فدا نمود. سلام به او به روزي كه مبارزه براي رهايي مردم ايران را انتخاب كرد و روزي كه جاودانه شد.    x


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد