قنبر عليدوست اهل لاهيجان در قتل عام 67 حلق آويز شد


قنبر عليدوست اهل لاهيجان در قتل عام 67 حلق آويز شد

قنبر عليدوست درسال 1343 در يكي از محلات اطراف لاهيجان بدنيا آمد،  درسال 57 با مسائل سياسي آشنا شد.. اودرآن موقع دانش آموز سال دوم دبيرستان بود. در ابتداي  سرنگوني ديكتاتوري سلطنتي، با توجه به فضاي عمومي كه فكر مي كرد انقلاب به هدف خود رسيده از خميني حمايت مي كرد. بعد از گذشت چند ماه ماهيت حكومت جديد تا حدي براي او مشخص شد و قنبر از حمايت از خميني دست برداشت.
او نيروهاي انقلابي، فدائيان و مجاهدين را مي ديد كه ا رزش هاي نويني را نمايندگي مي كنند ازجمله حمايت از كارگران، محرومان، بي توجهي به قدرت ، اعتقاد به برقراري آزادي. اين باعث شد كه كم كم به آنها نزديك شود.
بعد ازكمتر ازيكسال او به حمايت از مجاهدين پرداخت، درمدرسه ودر خيابان تلاش مي كرد كه مجاهدين را به دانش آموزان ومردم بشناساند.
با فروش نشريه مجاهد، وافشاگري درمورد چماقداران و كميته چي ها تلاش مي كرد ماهيت آنها را به مردم نشان دهد.
او تا ابتداي خرداد 60 با مجاهدين كار مي كرد پس از دستگيري وكشتارهاي ابتداي 60 وپراكندگي نيروهاي سياسي، قنبر ارتباطش با مجاهدين قطع شد.
درسال 61 به سربازي رفت، او در گيلانغرب ومناطق جنوب كشور بسر مي برد.
در سربازي با خريد يك راديو، شروع به دريافت صداي مجاهد كرد.
قنبر مي گفت: ما چند نفر سرباز ضد رژيم  بوديم كه تلاش مي با هم باشيم
شب ها كه درسنگر بوديم به صداي راديو مجاهد گوش مي كرديم. پس ازمدتهاي دوري و قطع شدن از مجاهدين، احساس زنده شدن مي كردم.
معمولا بيرون ازسنگر يك سرباز كشيك مي داد كه عوامل رژيم و قسمت سياسي عقيدتي آنجا نيايد.
مدتها ما اين كار را مي كرديم كم كم تعداد كساني كه راديو گوش مي كردند زياد شد.
پس  ازمدتي فهميدند كه ما راديو مجاهد گوش مي كنيم. بنا براين بايد تلاش مي كرديم راديو را مخفي كنيم. جا سوسان و قسمت سياسي عقيدتي تلاش مي كرد بشناسد كه هواداران مجاهدين چه كساني هستند. چه كساني درسنگر جمع مي شوند
فضاي ضد رژيم درارتش زياد بود وسربازان هيچ انگيزه اي براي جنگ نداشتند. بخصوص بعد از تسخير خرمشهر، ارتش مخالف جنگ بود. رژيم سعي مي كرد كه فرماندهان بالاي ارتش را تصفيه كند. نهايتا مزدوران خود را جايگزين كرد. اين باعث مي شد سركوب وكنترل در پا يين كه بيشتر ضد جنگ با عراق بودند بيشتر شود.
پس از پايان سربازي قنبر به لاهيجان برگشت.
بعد از برگشت از سربازي مصمم شد كه با توجه به رهنمودهايي كه از راديو مجاهد مي گرفت برعليه رژيم فعاليت كند. بخصوص درزمينه مخالفت با جنگ ويرانگر، كه جان جوانان ايراني را همچون گوشت بي مصرف كرده بود. خميني براي  پيشبرد اهداف جنگ طلبانه و تروريستي ديوانه وار بر طبل جنگ ضد ميهني مي كوبيد. قنبر مدتي به نوشتن شعار عليه جنگ اقدام كرد. او همچنين مشاهدات خود از جبهه هاي جنگ و كشتار سربازان ايراني درجنگ به ديگران مي گفت.
قنبر مدتي بعد با 2 نفر ديگر كه آنها هم عليه رژيم فعاليت مي كردند دوست شد و به همكاري مشترك پرداختند.
نزديك يك سال او به فعاليت عليه رژيم پرداخت. قنبر در اواخر سال 64 توسط سپاه پاسداران دستگير شد. آنها پي به فعاليت هاي او برده بودند.
پس از چند ماه بازجويي وانفرادي او را به دادگاه بردند. در دادگاهي كه يك آخوند در آن هم نقش دادستان وهم قاضي را داشت وفقط فحش مي داد قنبر را به 10 سال زندان محكوم كرد.
او سپس به بند دو زندان منتقل شد. قنبر فردي شوخ طبع، و اهل مزاح بود. او در اتاق 4 بند دو بسر مي برد. با اينكه به 10 سال زندان محكوم شده بود اما هيچ اهميتي به اين حكم نمي داد.
او روحيه اتاق شان بود از كساني بود كه آدم هميشه حس ميكند كه مديون چنين آدم هايي است. چون كه برغم همه فشارها، كمبودها، انفرادي ها، روحيه مقاومت را مي پراكنند.
او بارها اشكال خود را ازاينكه دير به مجاهدين وصل شد و چند سال وقفه در مبارزه مستقيم با رژيم داشت، مي گفت.
مبارزه تكي يك كاركردي دارد اما وقتي كه درقالب جمعي باشد تاثير بسزايي دارد. وجود مبارزاني كه اين مبارزه را جمعي مي كنند بسيار موثر است.
به همين دليل رژيم سعي مي كند كه زندانيان سياسي را در انفرادي نگه دارد يا در اتاق هاي چند نفره كه سلول مجرد گفته مي شود محبوس كند.
درزندانهاي بزرگتر در اوين، قزلحصار، گوهردشت، مهره هاي اصلي دشمن، همچون لاجوردي دژخيم و حاج داوود وحشي، ازهمين قوانين استفاده مي كردند. نگه داشتن زنداني در انفرادي، سلول مجرد، قرنطينه و مكانهايي كه به عنوا ن قبر و قيامت گفته مي شد. تا بتوانند عنصر مقاومت زندانيان را پايين بكشند.
جمع زنداني مبارز و تشكل آنها خودش كانوني بود براي عمق بخشيدن بيشتر مقاومت در مقابل بازجوها وشكنجه گران.
بنا بر اين شكست اين فضا، ايجاد محيطي كه در آن روحيه ورفا باشد خودش نوعي مبارزه روزمره با دشمن بود. زنداني مقاوم تلاش مي كرد كه  سختي ها و فشارها ي زندان، بازجوييها را به چالش بكشد. مثلا تلاش مي كرد كه با سازي دست ساز آهنگي بنوازد، ازقابلمه بعنوان تمبك استفاده كند يا ازيك تكه پوليكاي كوچك ني درست كند و كنسرت ايجاد كند.
همه اينها متكاثف شدن انرژي مبارزاني زنداني سياسي بود. قنبر يكي از كساني بود كه مبدع اين كارها بود به اين جهت مورد علاقه بسيار ديگر دوستان زنداني اش بود.
آخرين ديدار من با قنبر در اسفند 66 بود. او همچنان با روحيه،  پرنشاط و خندان روزهاي زندان را مي گذارند.
با انتقال زندانيان مقاوم زندان لاهيجان به زندان مركزي رشت، قنبر نيز به همراه  ياران خود درقتل عا م هاي 67 به فرمان خميني خون آشام، سربدار شد.
فداي بيكران او انگيزه مبارزه بي انتهاي با رژيم ددمنش خميني خواهد بود. با قتل عام زندانيان سياسي خميني فكر كرد كه صورت مسئله زندانيان سياسي را از روي ميزحكومت خود برداشته است.
اما تاريخ نشان داد كه آنها درانگيزه نسل جديد جوانان بپا خاسته زنده گشتند.
آرى شهيدان قتل عام 67 دروجدان تاریخی ملت ایران، سوگند مجسم وفاداری به‌آزادی شدند، و تاریخ ایران را با اسطوره تسلیم‌ناپذیری خود، روشنایی و امید بخشیدند.




نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد