گداعلى زمانى پورشهيد قتل عام 67- لاهيجان

Iran#   #ایران #گيلان #لنگرود #لاهيجان  #رشت  #جنبش_دادخواهی @massacre_67
  

گداعلى زمانى پورشهيد قتل عام 67
على زمانپور درسال 1338 دربالارودپشت دراطراف لاهيجان بدنيا آمد.
على دبيرستان و ديپلم را درلاهيجان به پايان رسانيد.
درسال 58 به هوادارى ازمجاهدين پرداخت.
اوبه عنوان هوادار فعال مجاهدين در بالارود پشت معروف بود.
يكي از هواداران فعال ديگر مجاهدين دربالارودپشت، بهمن حقيقت طلب بود كه در9 مهر1360 درشهر لاهيجان به همراه 14 زندانى مجاهد ويك زندانى فدايى به نام جواد بافرى اعدام شد.
علي وبهمن ازهوادران بسيارفعال دربالارودپشت رودبنه بودند.
علي ازجنبش ملي مجاهدين درلاهيجان كتاب ونشريه مجاهد مى آورد ودربالارودپشت مى فروخت وجوانان زيادى هم درآنجا را به مجاهدين جذب كرده بود.
على درشهريور60 درلاهيجان دستگير شد و به دوسال زندان محكوم شد.
ازعلي اطلاعات مشخصی نداشتند جزاينكه هوادارمجاهدين است و خودش هم چيزی نگفته بود به همين دليل 2 سال حكم بيشتر به او ندادند.
اوچند ما بعد ازپايان حكم آزاد شد، پس ازآزادی بدنبال گرفتن ارتباط  با مجاهدين بود كه بتواند فعاليتهای  مبارزاتى خود راشروع كند.
ازسال 63، بعد از وصل به مجاهدين، شروع به فعاليتهای تبليغی كرد به مدت دوسال اواين كاررا انجام ميداد.
اوكم كم دوستان  ديگری پيدا كرد و با همه يك هسته تبليغی را تشكيل دادند.
با تشکیل هسته، علی حوزه کارخود را گسترش داد.
رضا ونصرت هم تیم علی شدند، رضا یک خودرو داشت که بوسیله آن حوزه کار خودشان را به منطقه لاهیجان ولنگرود کشاندند.
آنها موفق شده بودند كه ازطريق راديوبا مجاهدين ا رتباط  پيدا كنند وخطوط كارشان را مستقيم از سازمان دريافت ميكردند.
من على و دوستانش را درسال 66 دربند دو زندان سپاه لاهيجان، موسوم به زندان مالك اشترديدم.
علي مي گفت :
« با دراختيارگرفتن خودرو، كارهايمان يك جهش اساسى كرد، هم مى توانستيم درمكانهاى مختلف كاركنيم وهم سريع از منطقه فعاليت خارج شويم.
يك روز به لاهيجان مى رفتيم ،يك روز به آستانهاشرفيه وكارهاى تبليغي ميكرديم، يك روز هم به شهر لنگرود مى رفتيم.
ازطرفي شاهد فعاليت هاى هسته هاى ديگر هم بوديم واين باعث شد كه پاسداران وكميته چى ها گشت روزانه وشبانه خود را بيش تر كنند».
اما دربهار 65 هنگام عبورازمنطقه اى خودروى آنها توسط گشت سپاه متوقف مي شود.
علي ودوستانش درخودروبودند. آنها دستگير و خودروهم مصادره مى شود .
يكي ازهم تيم هاى علي رضا مى گفت:
«به دليل فعاليت هاى ما وحجم تردداتي كه داشتيم حساسيت پاسداران وگشت هاى امنيتى رژيم بيشترازقبل شده بود.
تردد زياد با يك ماشينى كه داشتيم خودش باعث مى شد كه حساسيت آنها افزايش يابد.
وقطعا در مسيرها وشب هاي ما را تعقيب كرده بودند كه ما حساس نبوديم».
علي هم بدليل اينكه قبلا زندانى بود و مي دانستند هوادارمجاهدين بوده يك دقت  وكنترلى روى او داشتند.
به اين جهت وقتي كه دنبال ما شين ما آمدند نه به عنوان ماشين مشكوك، بلكه مطمئن بودند كه ما فعاليت تبليغي ميكنيم.
پس از چند ماه هر سه آنها دادگاهى شدند وعلي به حبس ابد محكوم شد ودو دوست علي هركدام به 10 سال زندان محكوم شدند.


آخرين ديدار من باعلى دراواخر بهمن 66 بود،
دراواخربهمن تفكيك زندانيان سياسي انجام شد وعلى وتعداد زيادى از دوستان او به بند ديگر منتقل شدند.
درتير 67 على به همراه تعداد زيادي اززندانيان سياسى لاهيجان، به زندان رشت منتقل شدند و درسال 67 درقتل عام زندانيان سياسى ايران حلق آويزشدند.
علي يك فرزند داشت كه نام او را به ياد دوستش بهمن حقيقت طلب، بهمن گذاشته بود.
مادرعلي بارها پيراهن على را مي پوشيد ومي گفت على نمرده، زنده است
 بارها وبارها پاسداران او را مورد تهديد ضرب وشتم قراردادند اما هميشه مادرعلى، شيرزنى بود كه ياد ونام علىرا درهمه جا زنده نگه مى داشت.
اينك قريب به سه دهه ازاين بزرگترين قتل عام تاريخ معاصرايران، عزم ها رامصمم ترنماييم
 و دردادخواهي قتل عام زندانيان سياسى، قاتلان دليرترين فرزندان مردم ايران را به پای عدالت و میز محاكمه بين المللى بكشانيم.















نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد