محمد مهدى پور شهيد سربدار قتل عام 67 –لاهيجان

محمد مهدى پور شهيد سربدار قتل عام 67 –لاهيجان

محمد مهدى پورايشكاء درسال 1338 درايشكاء از توابع لاهيجان بدنيا آمد

تحصيلات تا ديپلم را درلاهيجان به پايان رسانيد ودرسال 56 دررشته روانشناسى دانشگاه تهران پذيرفته شد.
دردانشگاه با مسائل سياسى آشنا شد.
درسال 56 براى اولين باروارد تظاهرات ضد ديكتاتورى شد و كم كم با جريانهاى سياسى داخل دانشگاه ازجمله فدا‌ئيان ومجاهدين آشنا شد.
اين زمينه اى بود كه بطور جدى تروارد فعاليت سياسى شود وبا  تنى چند ا زكادرهاى مجاهدينخلق  آشنا شد.
چند روز پس ازسرنگونى حكومت سلطنتى به جنبش ملى مجاهدين درتهران پيوست وبه عنوان يك هوادار فعال به همكارى با مجاهدين پرداخت.
با شروع فعاليت هاى دانشگاه بعد ازانقلاب، اوازبنيانگزاران انجمن هوادارمجاهدين دردانشگاه تهران شد.
آزادى نيم بند ماههاى اوليه انقلاب باعث شد كه مجاهدين بتوانند خود را درجامعه معرفى كنند كه اين باعث اقبال عمومى درگرايش مردم به مجاهدين شد.
درميان دانشجويان دانشگاه هم نيروهاى بسيارزيادى جذب مجاهدين شدند كه وجود فضاى سياسى قبل از انقلاب اين شناخت را بيشتر كرده بود.
درسخنرانى آينده انقلاب آقاى مسعود رجوى دردانشگاه تهران، جزء هواداران فعالى بود كه درراه اندازى مكان سخنرانى تلاش هاى فراوانى نمود.
محمد عملا درس خود را به نفع فعاليت هاى سياسى كنارنهاد و به طور حرفه اى وارد فعاليت هاى سياسى شد.
اومى گفت:
«خيلي از كسانى كه حزب اللهى وطرفدارحكومت شده بودند كسانى بودند كه درزمان شاه دردانشگاه، يا عضوانجمن حجتيه بودند كه دست ساز شاه بود يا اينكه اصلا جرات وارد شدن درفعاليت هاى سياسى را نداشتند».
محمد با توجه به شناختى كه ازماهيت گروههاى مذهبى ارتجاعى داشت مى فهميد كه پاسخ اينها مجاهدين هستند.
با حمله چماقداران خمينى به دانشگاه، درفروردين 59 دانشگاهها تسخيرو بسيارى ا ز دانشجويان مبارز زخمى وكشته شدند.
 تعطيلى دانشگاها ازطرف چماقداران، كه بهشتى به فرمان خمينى آن را نمايندگى مى كرد انجام گرفت.
پس ازتعطيلى دانشگاهها، محمد كارخودش را درستاد مجاهدين ادامه داد اما پس از مدت كوتاهى او به شهر خودش لاهيجان، منتقل شد و درستاد مجاهدين درلاهيجان شروع به فعاليت نمود.
محمد بدليل فعاليت هاى جدى وپيگير خود مورد شناسايي عوامل چماقداران رژيم قرارگرفت.
سرانجام محمد درتابستان 60 درلاهيجان دستگير شد.
اومدت طولانى تحت بازجويى قرارداشت ‍پاسداران بدلیل دانشجو بودن او و هم اینکه ازتهران آمده بود روی او حساس بوده به این جهت مدتها تحت فشارو شکنجه بود اما محمد جزاینکه اسم خود را قبول کند که دشمن می دانست چیزی نگفت.
محمد بمدت 10 ماه درشرایط زیر‍بازجویی بسربرد و چند بار بازجویان مختلف او را بازجویی کردند فقط اسم خود واینکه هوادار مجاهدین است را قبول کرد.
سرانجام دراسفند 60 اوبه حبس ابد محکوم شد.
محمد پس ازمدت كوتاهى به بند يك منتقل شد، دوستان زيادى ازمحمد دراين بند بودند كه پس ازمدت كوتاهى اعدام شدند.
ازجمله مجاهدين شهيد: اورنگ عبدالله زاده، مهدى محمد نژاد، هادى ميررازقى، على صالحى، كه با هم كار مى كردند.
اعدام دوستان محمد، كه فداكارترين جوانان جامعه بودند انگيزه او را درمبارزه با رژيم بسيار بيشتركرد.
همچون اورنگ عبدالله زاده كه فارغ التحصيل دانشگاههاى آمريكا بود وياران ديگراو كه تحصيلات عالى دانشگاه داشتند و مى توانستند زندگى راحت داشته باشند اما همه چيزرا بخاطر مردم كنارگذاشته بودند وگام درمسير مبارزه نهاده بودند.

  محمد هرروز بيشتر مى فهميد كه فقط با فداكارى هر چه بيشترمي توان اين مبارزه را پيش برد
درمدتى كه درزندانهاى لاهيجان، اوين و قزلحصاربود محمد همواره از استوارترين مجاهدين زندانى بود او درانگيزه بخشى به ديگردوستان خود  والگوبودن دررفتارومنش هاى انقلابى زبانزد بود.
درطول دورانى كه من درزندانهاى خمينى بودم محمد را يكى ازپايدارترين مجاهدين براصول وآرمانهاى انقلابى ديدم.
اوهميشه دربرخورد با  پاسداران وبازجويان قاطع بود، بازجو به اوگفته بود كه اگر ماههاى اول 60 تو محاكمه مي شدى حكم تو ابد نبود يعنى اينكه اعدامت مى كرديم اما الان هم مثلا دست بستگى داريم اما هميشه اينطوري نخواهد بود.
دردورانى كه حاج داوود رحمانى با انواع شكنجه هاى خمينى مآ بانه مى خواست عنصرمقاومت وپايدارى را اززندانى مقاوم بگيرد محمد با ايمان به راه خود، دشمن را مايوس كرد.
محمد در پاييز63 به زندان لاهيجان منتقل شد وسه سال درسلول مجرد بسربرد.
دشمن مي خواست هر فشارى كه درچنته دارد وارد كند تا مجاهد زندانى را به ندامت و تسليم بكشاند اما محمد راه خود را باپذيرش هرسختى  انتخاب كرده بود.
درتيرماه 67 دوروز بعد از سركشيدن جام زهر آتش بس ازطرف خمينى اغلب زندانيان سياسى لاهيجان به زندان رشت منتقل شدند.
خمينى با شكست درجنگ تلاش كرد كه انتقام آن را اززندانيان سياسى كه همه حكم داشتند يا احكام آنها به پايان رسيده بود بگيرد.
به اين ترتيب قتل عام خونين زندانيان سياسى را ازتاريخ 5 مرداد 67 آغازكرد.
محمد درفاصله شهريورتا اوايل آبان 67 درزندان رشت حلق آويزشد.
با قتل عام زندانيان سياسى خمينى فكر كرد كه صورت مسئله زندانيان سياسى را از روى ميزحكومت خود برداشته است.
اوفكرمى كرد كه تهديد اصلى خود، كه زندانيان سياسى مقاوم هستند ومنبع انگيزه براى جامعه وجوانان هستند را براى هميشه مهار كرده است.
اما تاريخ نشان داد كه آنها درانگيزه نسل جديد جوانان بپاخاسته زنده گشتند.
آرى شهيدان قتل عام 67 دروجدان تاریخی ملت ایران، سوگند مجسم وفاداری به‌آزادی شدند، و تاریخ ایران را با اسطوره تسلیم‌ناپذیری خود، روشنایی و امید بخشیدند.





نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد