قاسم ناطقى از نسل مجاهدين نوجوان بعد ازقيام ضد سلطنتى

 Iran#   #ایران #گيلان #لنگرود #لاهيجان  #رشت  #جنبش_دادخواهی @massacre_67
   

قاسم ناطقى از نسل مجاهدين نوجوان بعد ازقيام ضد سلطنتى
ابوالقاسم ناطقی در سال 1345 درمحله راپشته لنگرود متولد شد.
12 ساله بود كه انقلاب ضد سلطنتى آغاز شد.
تعدادى از بستگان قاسم، سياسى بودند.
دخترخاله او ازفعالين سياسى بود كه به هوادارى از مجاهدين برخاسته بود.
قاسم هم كه خيلى زود سركوب، بى عدالتى وفريب كارى را ازعوامل حكومت جديد مى ديد، كم كم با شاختن مجاهدين واهداف وآمانشان، ازآنها حمايت نمود.
برغم سن كمى كه داشت اما به محل كانون هواداران مجاهدين لنگرود مراجعه مى كرد ودرخواست نشريه مجاهد مى كرد.
اوروزنامه را مي گرفت و به فروش مى رساند، به اين ترتيب درمورد ماهيت رژيم وعملكردهايش روشنگرى مى كرد.
اوهرروز شناخت بيشترى كه از مجاهدين پيدا مي كرد و بيشتر متوجه مى شد كه كه مجاهدين نيروى مبارز آزاديخواه هستند.
مادر نيزبراى او سرمشق بود. او نير حامى مجاهدين بود.
ازسال 59 ، فالانژها به سركوب شديد هواداران مجاهدين و نيروهاى سياسى ديگر ضد رژيم مى پرداختند.
قاسم يك بار دراين تهاجم چماقداران مضروب مى شود اما برغم جثه كوچك خود، مى تواند اززيردست وپاى آنها بگريزد.
درسال 60 قاسم دستگير شد.
مادر قاسم نيزدستگير شد وهردو درزندان لنگرود نگهدارى مى شدند.
مادر می گفت:
«من درزندان لنگرود بودم علاوه برمن چند مادر ودختران زیادی بودند که توسط ‍‍پاسداران، کمیته چی ها وبسیجی ها دستگیر شده بودند
يك روز صبح ناگهان صدایى شنیدم، معلوم بود که یک زندانی را شکنجه می کردند.
دقت کردم دیدم که خیلی شبیه صدای قاسم است.
بسیار برایم دردناک بود که قاسم 15 ساله اینطورزیرشکنجه باشد.
چندین باراین موضوع اتفاق افتد وهربارشنیدن صدایی که شبیه صدای فرزندم بود بدتدین نوع شکنجه برایم بود.»


درسال 62 قاسم وتعدادی از دوستانش که درمقابل شكنجه ها و اذيت وآزارهاى رژيم يكسويه پايدارى مى كردند برائ تبعيد به زندان اوين واز آنجا به زندان قزلحصار منتقل شدند.
اين مرحله اى بود كه قاسم بايد امتحان بيشترى درمقابل انواع شكنجه ها وتهديدها ورذالت هاى باند لاجوردى، حاج داوود رحمانى مى داد.
قاسم با مجاهدين شهيد محمد رضا شريعتى، محمد رضا نيك فر، قاسم ناطقى و..... به قزلحصار تبعيد شده بود.
طرح داوود رحماني رييس زندان قزلحصار، درهم شكستن زندانيان سياسى بود.
او مكانهايى به نام خانه مسكوني ، سلول هاى قبر وقيامت .... درست كرده بود كه زندانى را درحالت چمباتمه وبدون نورقرار ميداد
زنداني حق هيچگونه صحبت كردن نداشت.
هرموقع سراغ او مي آمدند ودست روى دوش او مى گذاشتند حق داشت حرفى بزند آن هم آرام كه كناردستى صدايش را نشنود.
همواره چشمهايش درشبانه روز بسته بود.
به اين ترتيب مى خواست زندانيان سياسى را به جنون بكشاند وامكان هرگونه پايدارى ومقاومت را از آنها سلب كند.
داوود رحمانى رييس زندان قزلحصار،  برغم فشارهاى طاقت فرسايى كه آورده بود اما درنهايت شكست خورد ومقاومت بى امان زندانيان، دراشكال مختلف ادامه داشت.
 درسال 63 قاسم به همراه تعدادى از دوستانش به لنگرود برگردانده شدند.
سرانجام قاسم بعد ازطى سه سال ونيم، اززندان آزاد شد.
قاسم كه تنها آرزويش ادامه مبارزه با رژيم بود به همراه چند تن ازدوستاش تصميم به خروج ازكشوروپيوستن به مجاهدين گرفتند.
پس ا زخروج ازلنگرود به تهران و سپس به كرمان رفته و درهتلى دركرمان اقامت گزيدند.
اما شب هنگام، پاسداران وارد هتل شده قاسم ودوستانش را دستگير كردند ،ظاهرا ازنقطه اى لورفته بودند كه متوجه نشده بودند.
 روزى درزندان لاهيجان براي هواخورى رفتم ازدور محمد رضا وقاسم ناطقي  ومحمد صفرى را ديدم به يكباره خشكم زد كه اينها آزاد شده بودند اينجا چه كار مى كنند!
 بسيار غمگين شدم چون فهميدم كه دستگيرى مجدد هستند.
درمدت دوسال بعد ازدستگيرى مجدد ،پاسداران هرگز آنها را وارد بندهاى ديگرزندان نكردند تا زندانيان ديگردرمعرض اطلاع ازطرح شان براى پيوستن به مجاهدين قرارنگيرند.
قاسم ويارانش كه ازدورانهاى سياه لاجوردى دراوين وسپس درقزلحصار سرفراز بيرون آمده بودند ، با انگيزه فراوانى به مقاومت خود درزندان ادامه مى دادند.
درتير ماه سال  67قاسم وتعداد زيادى اززندانيان سياسى زندان لاهيجان را به زندان رشت منتقل كردند.
اين موضوع بعد ا ز تفكيك زندانيان سياسى بود كه از بهمن 66 شروع شده بود.
ازصبح روز 8 مرداد 67 زندانيان زندان رشت را، دسته دسته ازبند خارج ميكردند.
نيم ساعت بعد مي گفتند وسايل اين ها راه بدهيد بيرون.
ساعت 9.30 شب قاسم ناطقی، شهباز شهبازی، علی شهبازی علی قربان نژاد،حسین خداپرست، محمد صفری، محمد نجاتی راصدا كرده وازبند خارج كردند.
اين ها چندمين گروه بودند كه از بند خارج مى شدند.
همه آنها را همان شب براى حلق آويز كردنشان بردند.
به اين ترتيب خمينى فكر كرد كه صورت مسئله زندانيان سياسى را از روى ميزحكومت خود برداشته است.
اوفكرمي كرد كه تهديد اصلي خود كه زندانيان سياسي مقاوم هستند ومنبع انگيزه براى جامعه وجوانان هستند را براى هميشه مهار كرده است.
اما تاريخ نشان داد كه آنها درانگيزه نسل جديد جوانان بپاخاسته زنده گشتند.
درودهای بی‌پایان بر ستارگان نورافشان آسمان انقلاب ایران، شهیدان سرفراز 67
آرى شهيدان قتل عام 67 دروجدان تاریخی ملت ایران، سوگند مجسم وفاداری به‌آزادی شدند، و تاریخ ایران را با اسطوره تسلیم‌ناپذیری خود، روشنایی و امید بخشیدند.









نظرات

  1. جنايتكاران حاكم نظام پس مانده خميني بايد پاسخگوي جنايات وقتل عام زندانيان سياسي باشند-
    #گوهردشت #ایران#تهران #كرمان #رشت #خراسان #جنبش_دادخواهی _67

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد