. مهرداد بگلري (نوشين)درسال 1338 در شهرلاهيجان متولد شد او ازيك خانواده ثروتمند شهربود. پدراو اولين كارخانه كلوچه سازي كشور را درشهرلاهيجان ايجاد كرده بود بعد از اخذ ديپلم دركارخانه پدر مشغول كارشد. مهرداد عضو تيم فوتبال شهر لاهيجان بود و فرد سياسي نبود. نفروسط با لباس ورزشي آبي مهرداد است او فقط با بعضي افراد كه سياسي بودند، همكلاس بود. يكي ا زهمكلاسي هاي مهرداد، بهمن افرازه بود. مهرداد يك دوستي عمومي با بهمن داشت. بعد ازانقلاب، او همچنان به كار در كارخانه كلوچه سازي مشغول بود. درسال 64 دستگيرشد. به اوگفتند تو به بهمن افرازه كمك كردي كه مخفي شود. بهمن از مجاهدين بود. دربازجويي گفت كه من اورا مي شناختم، چون هم كلاس من بود. پناه دادن به بهمن را رد كرد. ازاو ازقبل پرونده اي دردادگاه نداشتند. به او يك سال حكم زندان دادند. مهرداد ازيك خانواده بسيارمتمول بود. اما درزندان هيچ آثاري كه اوازطبقه مرفه جامعه باشد نديدم. هرچيزي را، نه اينكه با ديگران تقسيم مي كرد بلكه به دوستان وزندانيان ديگر ميداد. ازا...
#Iran # جنبش_دادخواهی @massacre_67 مهرداد بيگلري ( نوشين) بطور اتفاقي ،هنگام عبور ازراهروي بند، يك لحظه در باز مي شود،كسي دستي تكان مي دهد ومي خندد، فقط يك لحظه بود درب بسته مي شود، اما نشناختم. چند ماه بعد، وارد بند جديد مي شوم. صاحب دست همينجاست، نامش مهرداد است. مهرداد نوشين مدير كارخانه كلوچه سازي نوشين لاهيجان ، بازيكن تيم فوتبال شهر دربازجويي به او گفته بودند جرم تو اين است كه به بهمن افرازه كه ازمجاهدين بود پناه دادي. مهرداد دردوران دبيرستان با بهمن هم كلاس بود ودوستي ديرينه داشتند . حكم زندان اوكم بود 1سال، اما 2 سال درزندان بود وآزادش نمي كردند. با دستگيري او عملا، كارخانه كلوچه سازي نوشين لاهيجان ، كه قديمي ترين و معروف ترين كارخانه كلوچه سازي ايران با صادرات خارج بود تعطيل شد مهرداد با اينكه از خانواده بسيارمتمول است اما زندگي بسيار ساده اي دارد. هرچيزي را، نه اينكه با ديگران تقسيم مي كند بلكه به دوستان وزندانيان ديگر ميدهد. ازاين ميزان رها شدن ازعلائق وسرمايه هاي دنيوي او درشگفتم. ظاهرا ازيك طبقه اجتماعي بسيار پولد...
سياوش آذرمي شهيد خندان لاهيجان در زمان اعدام سياوش آذرمي درسال 1342 دربخش لفمجان لاهيجان بدنيا آمد، تا مقطع راهنمايي را در لفمجان گذراند و براي ادامه تحصيل به لاهيجان رفت. سياوش درسال 59 وارد بسيج لفمجان شد، او با نفرات زيادي از جوانان لفمجان دوست بود كه از طيف هاي مختلف سياسي بودند. سياوش بعد ازحضور دربسيج، همچنان به دوستي با آنها ادامه مي داد اما دراواخر سال 59 با احتياط بيشتري اين كار را مي كرد. درابتداي سال 60 او تلاش كرد از بسيج خارج شود اما با فشاري كه ازطرف بسيج محله به او وارد مي كردند مانع استعفاي اوشدند. دراين دوران او با تعدادي از هواداران مجاهدين را بطه اش را حفظ كرده بود اما به شكل كاملا محرمانه. كم كم او به مجاهدين گرويد اما همچنان در بسيج هم بود. او تلاش مي كرد كه ارتباط خود را با بسيج محله به بهانه هاي مختلف به حداقل برساند وخيلي روزها به آنجا نمي رفت. پدر سياوش درلفمجان قصابي داشت و سياوش تنها پسر او بود. او نگران تنها فرزندش بود كه نكند بدليل فاصله اي كه با بسيج گرفته موجب اذيت و آزار اوشوند. درمرداد سال 60 سياوش ازمنطقه لاهيجان خارج شد ...
نظرات
ارسال یک نظر