فيروز رحيميان ازسمبل هاى وفا به پيمان-زامسر


Iran#   #ایران #گيلان #لنگرود #لاهيجان  #رشت  #جنبش_دادخواهی @massacre_67
  


فيروز رحيميان ازسمبل هاى وفا به پيمان

جنبش_دادخواهی#
فيروز رحيميان درسال 1335 درشهررامسر بدنيا آمد مقطع ابتدايى تا ديپلم را دررامسرگذارنيد ودرسال53 دررشته مديريت وارد دانشگاه شد.
دردانشگاه با افكارسياسى آشنا شد وبه مبارزه با ديكتاتورى شاه پرداخت.
درتظاهرات سال 57 بسيار فعال بود ودرشناساندن بسيارى از جوانان با مفهوم آزادى وتلاش براي احقاق آن تلاش زيادي نمود.
پس ازانقلاب به جنبش ملى مجاهدين پيوست ومبارزه خود با رژيم را به شكل جدى ارتقاء داد.
فيروزهرجا كه مسوليت قبول مي كرد محيط تحت مسوليت خود را با فعاليت هاى پيگير، منظم، انقلابى، به لحاظ سطح فعاليت هاى سياسى وافشاگرانه بسياربالامى برد
و

درسال 59 به شهسوارمنتقل شد ومسئول تشكيلات مجاهدين درآنجا شد.
ورود او به شهسوار، تحول كيفي درفعاليتهاى مجاهدين ،عليه رژيم ايجاد كرد.
بعد از 30 خرداد 60 به لاهيجان وسپس به لنگرود رفت ومسوليت حفاظت از يكى ازمسولين تشكيلات گيلان ،مجاهد شهيد رضا ماهبان را بعهده گرفت.
درشهرلنگرود درحمله به پايگاه آنها به همراه رضا ماهبان ويك مجاهد ديگردستگيرشد.
فيروزمي گويد:
حوالي ساعت 4 صبح كه من شيفت پايگاه بودم سروصدايى اطراف خانه اى كه اجاره كرده بوديم شنيدم، كمى ازديواربالا كشيدم كه ببينم بيرون چه خبراست، پس ازمدتى حركاتى سايه وار، از50 مترى مى ديدم، دقت كردم ديدم كه در قسمت ديگرهم اين تحركات وجود دارد متوجه شدم كه دارند پايگاه را محاصره مى كنند.
به سرعت به داخل آمدم وفيروزرا خبركردم او هم فورا آمد وديديم كه حلقه محاصره تنگ تر مى شود، وقتي قطعى شد كه هدف ما هستيم، تلاش كردم كه فيروزرا كه مسوليت حفاظتش را سازمان به من سپرده بود ازگوشه ضلع جنوبى خانه، به بيرون فرارى دهم ،اما ازهرطرف نگاه كردم ديدم كه پايگاه كاملا محاصره شده است و به اين ترتيب بدليل نزديكى پايگاه به خانه ها ى مجاورنتوانستيم درگيرشويم ودستگيرشديم.
فيروزگفت كه مرا توانستند شناسايى كنند اما تمام تلاشم اين بود كه رضا شناسايى نشود، رضا اهل مشهد، ريز نقش وزندانى سياسى زمان شاه بود.
من فيروز و فرمانده والامقام ،رضا ماهبان را درزندان سپاه لاهيجان ديدم، فيروز ورضا بسيارشكنجه شده بودند. بدليل اينكه غير بومي بودند كسى آنها را نمى شناخت
اما مجاهد شهيد علاء كوشالى كه تازه دستگير شده بود فيروزورضا را مى شناخت.
برغم اينكه دستگيرى آنها بسيارباعث ناراحتى ما بود، اما حضورآنها دربند انگيزه نبرد با دشمن را درما بسيار بيشترمى كرد چون اين دو، پمپاژانگيزه به ديگرزندانيان درمبارزه بى امان با رژيم بودند.
سرانجام درآبان 60، اين دوسردارپاكبازكه تمام سرمايه، دانش وتوانمندى هاى خود را وقف مبارزه بي امان با رژيم خمينى كرده بودند تيرباران شده وجاودانه شدند.

دراين جنبش دادخواهى پيمان مي بنديم ، تمام توان وظرفيت خودمان را دراحياى خون اين سرداران بكارببريم وثمره خون اين شاهدان سرفرازرا، با اهداى آزادى ميهن درزنجيربه مردم ستمديده ايران نشان دهيم.

برما است كه جلادان وآدمكشان خمينى را به دادگاه بين المللى بكشانيم تا پاسخگوى جنايات بى شمارخود باشند.





.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مهرداد نوشين«بگلرى» فرزند دلاور وفداكار مردم لاهيجان

قتل جوان متاهل با دو دختر ۷ و ۹ ساله در ملایر توسط نیروی انتظامی جنایتکار

رضا لاقيد درمرداد سال 65 در جنگل دردرگيرى با پاسداران به شهادت رسيد