نبردغارت شدگان با غارتگران وشغالان پا سدار وبسيجي ولايت
بیش از ۳سال است که اعتراضات غارتشدگان در شهرهای مختلف کشور جریان دارد. این ماجرا از سال ۹۳ و با تظاهرات غارتشدگان مؤسسه میزان در مشهد شروع شد. این مؤسسه متعلق به قضاییه آخوندی در استان خراسان بود که در شهرهای مختلف نیز شعبه داشت و تعداد سپردهگذاران آن به۸۰هزار نفر میرسد. پس از آن سایر مؤسسات مالی اعتباری یکی پس از دیگری اعلام ورشکستگی کردند و داراییهای سپردهگذاران را بالا کشیدند. بهگفته منابع حکومتی بیش از ۷هزار مؤسسه بهاصطلاح مجاز و غیرمجاز و شعبات آنها در این کلان کلاهبرداری شرکت داشتهاند؛ تقریباً همه یا عمده آنها توسط سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و قوه قضاییه تأسیس شدهاند.
برخورد حكومت با غارتشدگان ابتدا متفرق کردن آنها و اجازه ندادن به برپایی تظاهرات اعتراضی بود. ولی آنها با پایداری و مستحکم کردن پیوند و اتحاد میان خود، اعتراضاتشان را کماً و کیفاً ارتقا داده و آن را از مقابل مراکز غارتگر به مقابل مراکز حکومتی در تهران مانند قوه قضاییه و بانک مرکزی و مجلس رژيم کشاندند و رژیم را گام به گام ناگزیر از عقبنشینی کردند.
طی این مدت، رژیم انواع ترفندها و شیوههای فریبکارانه را برای پراکنده کردن غارتشدگان بهکار گرفت و بهخصوص با وعدههای پوشالی و سر دواندن و امروز و فردا کردن، کوشید آنها را ناامید و ذله کند تا یا از بازپسگیری دارایی بهیغما رفتهشان چشمپوشی کنند، یا به وصول درصد ناچیزی از مطالبات خود رضایت دهند و پی کار خودشان بروند؛ اما این شیوهها در عمل شکست خورد، حرکتهای اعتراضی ادامه یافت و بهتدریج رنگ سیاسی گرفت و شعارها از مطالبه سپرده و دارایی خود، به مطالبات سیاسی کل مردم ایران، نظیر شعار آزادی زندانیان سیاسی بالغ گردید.
آنچه طی این ۳سال بهروشنی بهاثبات رسیده، این واقعیت است که رژیم چپاولگر آخوندی قصد ندارد مطالبات غارتشدگان را بپردازد، بهخصوص اگر به ابعاد غارت توجه شود که مجموع آن به رقم نجومی ۱۳۰تا ۱۵۰هزار میلیارد تومان میرسد؛ از طرف دیگر باید توجه داشت که عاملان مستقیم این کلاهبرداری عظیم، نهادها و ارگانهای حکومتی نظیر سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و قوه قضاییه هستند که سرنخ همه آنها نیز به بیت خامنهای میرسد.
اما در عینحال رژیم از سرکوب غارتشدگان و پایان دادن به اعتراضات آنها ناتوان است، چرا که تیغ سرکوبش کند شده، این کندی را در به گل نشستن اهرمهای سرکوب اجتماعی مانند گشت ارشاد و امثالهم بهوضوح میتوان دید؛ چرا که رژیم از مقابله با اجتماعات بزرگ واهمه دارد و میترسد به کارگرفتن سرکوب و قهر عریان به جرقه و شعله کشیدن قیام بینجامد. در مورد غارتشدگان نیز رژیم با انبار دینامیتی به بزرگی یک جمعیت ۲۰میلیونی مواجه است و میداند که نمیتوان با این آتش نهفته شوخی کرد. بهویژه که شرایط بینالمللی اکنون بهگونهیی است که سرکوبگری و غارتگری رژیم مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته و این مقوله به یکی از مؤلفههای مؤثر در برخورد با رژیم تبدیل شده است. روشن است که این واقعیت از چشم مردم ایران و غارتشدگان هم پنهان نمانده و آنها نیز خوب میدانند که این رژیم تنها زبان زور میفهمد و تنها امید برای بیرون کشیدن حقشان از حلقوم آخوندها و پاسداران غارتگر، پایداری و نشاندادن قدرت است و قدرت نیز در اتحاد ۲۰میلیونی آنها نهفته است.
برخورد حكومت با غارتشدگان ابتدا متفرق کردن آنها و اجازه ندادن به برپایی تظاهرات اعتراضی بود. ولی آنها با پایداری و مستحکم کردن پیوند و اتحاد میان خود، اعتراضاتشان را کماً و کیفاً ارتقا داده و آن را از مقابل مراکز غارتگر به مقابل مراکز حکومتی در تهران مانند قوه قضاییه و بانک مرکزی و مجلس رژيم کشاندند و رژیم را گام به گام ناگزیر از عقبنشینی کردند.
طی این مدت، رژیم انواع ترفندها و شیوههای فریبکارانه را برای پراکنده کردن غارتشدگان بهکار گرفت و بهخصوص با وعدههای پوشالی و سر دواندن و امروز و فردا کردن، کوشید آنها را ناامید و ذله کند تا یا از بازپسگیری دارایی بهیغما رفتهشان چشمپوشی کنند، یا به وصول درصد ناچیزی از مطالبات خود رضایت دهند و پی کار خودشان بروند؛ اما این شیوهها در عمل شکست خورد، حرکتهای اعتراضی ادامه یافت و بهتدریج رنگ سیاسی گرفت و شعارها از مطالبه سپرده و دارایی خود، به مطالبات سیاسی کل مردم ایران، نظیر شعار آزادی زندانیان سیاسی بالغ گردید.
آنچه طی این ۳سال بهروشنی بهاثبات رسیده، این واقعیت است که رژیم چپاولگر آخوندی قصد ندارد مطالبات غارتشدگان را بپردازد، بهخصوص اگر به ابعاد غارت توجه شود که مجموع آن به رقم نجومی ۱۳۰تا ۱۵۰هزار میلیارد تومان میرسد؛ از طرف دیگر باید توجه داشت که عاملان مستقیم این کلاهبرداری عظیم، نهادها و ارگانهای حکومتی نظیر سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و قوه قضاییه هستند که سرنخ همه آنها نیز به بیت خامنهای میرسد.
اما در عینحال رژیم از سرکوب غارتشدگان و پایان دادن به اعتراضات آنها ناتوان است، چرا که تیغ سرکوبش کند شده، این کندی را در به گل نشستن اهرمهای سرکوب اجتماعی مانند گشت ارشاد و امثالهم بهوضوح میتوان دید؛ چرا که رژیم از مقابله با اجتماعات بزرگ واهمه دارد و میترسد به کارگرفتن سرکوب و قهر عریان به جرقه و شعله کشیدن قیام بینجامد. در مورد غارتشدگان نیز رژیم با انبار دینامیتی به بزرگی یک جمعیت ۲۰میلیونی مواجه است و میداند که نمیتوان با این آتش نهفته شوخی کرد. بهویژه که شرایط بینالمللی اکنون بهگونهیی است که سرکوبگری و غارتگری رژیم مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته و این مقوله به یکی از مؤلفههای مؤثر در برخورد با رژیم تبدیل شده است. روشن است که این واقعیت از چشم مردم ایران و غارتشدگان هم پنهان نمانده و آنها نیز خوب میدانند که این رژیم تنها زبان زور میفهمد و تنها امید برای بیرون کشیدن حقشان از حلقوم آخوندها و پاسداران غارتگر، پایداری و نشاندادن قدرت است و قدرت نیز در اتحاد ۲۰میلیونی آنها نهفته است.
نظرات
ارسال یک نظر